×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

دلنوشته

× هر موضوع و يا دلنوشته اي كه به دور از هرگونه گرايشهاي غير اجتمائي باشه و كاملا مودبانه.محترمانه.خانوادگي.دوستانه.وكلا مفيد
×

آدرس وبلاگ من

delnava.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/delnava1

الو الو خدا هست

به نام خدائی که در این نزدیکی است
 دل نوشته ای در نیمه شب برای خدا الو سلام ببخشید ؟! خدا هست ؟
 اینجا ؟؟ تهران ، ایران بهار سال بی تقویم پر آبزی !
 تاریخ را درست نمیدانم ؟؟؟ پس ، هست ؟؟؟
میخواستم ، بگویم من ، لاک پشت شده ام خانه بدوش .
 کتابی به دست ، و کوهی از مشکلات به پشت در سرزمین خودم ،
 اما ، نه در سرزمین من ؟؟؟
از اینجا بگویم ؟؟؟
خوب از نامحربانیها ؟؟؟
 حال خودم اصلا ، خوب نیست
 اینجا حالا مدتهاست که کسی ، گوشش بد هکار اینهمه لحظه های ثبت شده ی دستهای خسته ام نیست!
 نگران اینده ام هم هستم ! میدانی ؟
 سالهاست ردیف دلتنگی های بعدیم را هی عوض میکنم... میترسم !
 میترسم اعتقادم را روزی به خودت پس بدهم !
 بی خیال اینهمه ترنم آینه های دست سازم!
 همراه خورشید منتظر هیچ کوچی دیگری هم نمانم...
 شراره ای زیبا میرسد
 زهره ونوس یا ناهید و کیوان اما کاش ماه میدانست از اینهمه سیاره فقط یکی مشتریست ؟؟؟
 نمی دانم ... خوب آسمان که چند روزیست بارانیست گاهی هم برفکیو بادیست
اما نمی دانم ، چرا بخیل این کهکشان بی پایان شده ام ؟؟
حتی نگران همدم خود ماه میشوم در این دربدری شبهای بی کسی
 الو! صدایم ، می رسد؟؟
 راستی تا اینجا هستی و باران هم دیگر نمی آید
 گفتم که اسمان صاف صاف است پر ستاره
بگذار قبل از همه ی آنچه بغض... سرزمین خودم بگویم از اینجا ،
 دخترکان سرزمین من ، کلمه میفروشند ، به عشوه و کرشمه
 نه مثل گذشته های نه چندان دور که به درد و تمامیت از گریه های پنهانی
 از تبدیل مهربانی کلمه هایت به قضاوت پر تعفن قسم ها برای حراج مادینگی به اسم حدیث آفرینش تو...
 اما ، خوشبختی را چه آسان از دست میدهند نه به باجی ، که به حراج دل
 شاید به شکستن دلی که به ارزانی واگذار میشود
 از با کره ها ی نقش بسته به دیوار معابد خود ساخته تا ، سایه های جدا شده از زبان مردم!!!
 در سرزمین من ،
 از آدم به هیجان آمده ، پرسش نمی کنند.
 خدای عزیزم ! در سرزمین من ! صدای ، عق زدن ما ، در تا تر شهر زندگی مان می پیچد .
 مدت هاست که من بی زبان شده ام .
 دختر کان ، سرزمین من عروسک دوست دارند .
 خدایا ؟؟؟!
 اینجا هیچ کس روی قایق واژگون بدخواهی سایه گرگ را دیگر نمی خواهد .
 راستی !
 سلام زورکی هم در اینجا ، نا شناخته است .
 خدایا ! من ؟؟
 نه ! گریه ! نمی کنم دیگر کافیست .
 چون ، صدای تو از هر زمانی ، در اینجا صاف تر به گوشم میرسد
میدا نی ؟؟!
 مردم ، سرزمین من ، تنها چیزی را به اسم تصاحب قرض میگرند که خیلی زود از ان سیر میشوند .
 اینجا ، کسی به حسن نیت فاتح اعتقاد ندارد.
 در سرزمین من ، مردم تشکر نمیکنند.
خدایا !
 صدای تو در اینجا صاف صاف
اما صدای من ، همیشه به گوش تو ، در سرزمینی که هیچکس در آن ارزش یک قطره اشک را نمیداند نمیرسد
 من نخواهم گذاشت تا دیگر دلم بگرید تو هم نخواه ! . .
 الو ! خدایا ! میدانی ؟؟!
 من ، در اینجا ، در همین سرزمین ، با تو و فقط برای تو آنقدر مینویسم
 تا باز به سپیدی شبی برسم که سیاهیش تنها از قلم های من از قلم های هم مرکب هایم به دنیا آمده اند
 نه از سرزمین دیگر آدم نماهایت در ویترین روشنفکری و پاک دامنی و صداقت !!!
وگرنه من روزهای سپیدی را گذرانده ام که ، هرگز به سیا هی یک از شبهای تو نبوده است ...
 خدایا ! میدانم ...
 همچون منی همیشه برای زندگیه نه دستهای تو که برای تک تک پیاله های این زمین دردسر است ...
 میدانم ...
 دردسر از نا حبسی نفسهایم تا فریادی که تو خود روزی با خاکت در گلویم ریختی !!!
 راستی ؟ الو؟
 اصلا هنوز هستی؟؟؟
 دوباره از سر خط پس ...؟؟؟
الو ! الو !!! سلا م ! خدا هست ؟؟
دوشنبه 15 آذر 1389 - 11:00:10 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


الو الو خدا هست


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

6374 بازدید

3 بازدید امروز

0 بازدید دیروز

4 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements